شعري از يه عاشق ديوونه

عشق

 

می گرده دل دنبال یک بهشب شده ساکته دوباره خونهونه

می گرده باز گنجه ی خاطراتو

پی یه حرف ناب و عاشقونه

عکس تو رو باز می ذاره رو بروش

که تا  ته  شب واسه تو بخونه

دلم تو التهابه که چه جوریه

قدر چشای نازتو بدونه

تو عصری که قحطی عطر یاسه

اما به جاش دوست دارم گرونه

کافیه  اسمتو  یه  جا  ببینم

تا حس شعرم بزنه جونونه

من نمی تونم بگم اندازه شو

اینو قثط شاید خدا بدونه

محاله  که  عشق  ما رو  ندونن

برو سوال کن از گلای پونه

اگه بخوان خیلی کم از تو بگن

می گن همون که خیلی مهربونه؟

بی خبری تو ولی از حال من

میندازم اینو گردن زمونه

چقدر حسودیم میشه وقتی همه

بهم می گن دل تو پیش اونه؟

من خودم باز می زنم به اون راه

می گم ببارید واسه من نشونه

اما تا کی فریب بدم دلم رو

اون داره کلی آدرس و نشونه

مهم ولی تویی که اسم نازت

با من یه جایی پشت آسمونه

اونا نمی دونن ستاره هامون

دوتاس ولی توی یه کهکشون

اینو بخون تا دوباره بدونی

دیوونتم.دیوونتم.دیوونه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:♥love♥,ساعت2:36توسط بهرام | |